۰۲
بهمن
وقتش رسیده که با جسدی روبرو شوم که نامش سمیراست
و سمیرای زنده ای از آن بیرون کشم
همچون پوسته ای که خودم خشکاندمش
و دیگر بر تن ام جایی ندارد و میگذارمش و میروم
سمیرای مرده ام را در گذشته تدفین میکنم
و سمیرای جدیدی را متولد خواهم کرد
قدم نو رسیده ام مبارک