قداست عشق
آنجا که عشق پی در پی به دنبال تو می آید
و ثانیه های زندگیت را با خود اجین می کند
بدان که سرانجام تو را با خود خواهد برد
زیرا عشق تنها برنده ی جاودان زندگی است
و در آن لحظه که قلبت به حس عشق تپید
بدان که دیگر برای خود نخواهی زیست
و دیگر پاهایت بر روی زمین
گام نخواهد برداشت
و از آن لحظه
این قلم عشق است که سرنوشت را برای تو رقم خواهد زد
و تو ای صمیمی
پیش از آنکه عاشق شوی
خوب چشم هایت را بگشای
تا ببینی که قلبت
برای چه خواهد تپید
و آنگاه عاشق شو
تا عشق زندگیت را بسراید
تا تو را از روزمرگیت در آورد
و یخ وجودت را قطره ای کند
که به دریا پیوند خواهد خورد
زیبایی را در زشتی حقیقت خواهد بخشید
و شیرینی را در تلخی
و فریاد را در سکوت
و درمان را در درد
و چه اعجاز می کند حقیقتی که شناخته نشد
و اگر شد
چه شد که به فراموشی رفت
در حالی که عشق
مستحق فراموشی نبود
و چه گستاخانه
به سخره گرفته شد
آنگاه که به ظاهر
به خاطر ماند
فریاد من برای درک عشق است
اما نه عشق کوچه پس کوچه های شتاب و تردید
نه!
من از عشق شاهراه زندگی سخن می گویم
من از عشق درون سخن می گویم
همان حسی که اکنون بر تو مُهر درنگ زده است
کاش
لحظه ای با خود دیگر تعارف نکنیم
و احساسمان را مقدس بداریم
و چون سلطان عشق
جاودانش گردانیم
به امید روز قداست عشق.
- ۹۴/۰۷/۰۲