چشم به راه پرواز توام
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۳ ب.ظ
و تو ای عزیز
در پیچ و خم بودنت
چگونه می اندیشی
که هر روز مرا
از کرده ات بیشتر واهمه است.
و من چگونه می توانم گمراهی تو را نادیده بگیرم
در حالی که آرزوی پرواز تو را همیشه در سر می پرورانم.
با من بگو چرا چشم هایت را فراموش کرده ای
و چرا لذت بودنت را از خاطر برده ای
در حالی که خوشبختی
همانجایی است که پلیدی را ازآن زاییدی.
تو از بدی گفتی
واز خوبی چرا حرفی به میان نیاوردی
که در زیر زبان تو چه انتظار دیرینی را می کشید
تا لحظه ای ، حتی به اندازه درنگی او را نیز به زندگیت بیافرینی
اما چرا ...
نمی دانم.
به تو می اندیشم تا آن زمان که دلم آرام گیرد
و تو نیز از گم کرده ی خود خبری بیاوری
و آرام خود را دوباره بازیابی
مرا نیز خبر کن
اگر که آرام خود را به خاطر آوردی
و خواستی آرام بگیری.
که من چشم به راه پرواز توام
در آسمان آرام آبیت.- ۹۴/۰۷/۱۱