عشق مشترک
چه خوب دیروزم را با تمام واهمه ی از دست دادن عشق تو
که به تردید به دست آوردنت در این سرای خاکی می فزود به یاد می آورم
و امروز مرا، از عشق زمینی چه بیم است
که خود برافراشتیش
و چه تردیدی باقیست؟
که پرستیدنت امروز جنس دیگری دارد
وایمانم نیز.
که دوباره
نه
هزارباره از نو جان می گیرد
و اینبار چه شاداب تر از همیشه
تو را عشقبازی می کند
حتی در این کوچه پس کوچه های زندگی
که به عشق تو، روزمرگی را
این روزها از خاطر برده است
امروز چه دوست داشتنی تر هستی وقتی که در تمام لحظه های
عاشقیم با من شریکی
و با حضورت بزم با هم بودنمان را
چه به رقص می نشانی
تو را سپاس، گذارم
به لطف هموارت
تو را سپاس، گذارم
به موهبت جاودانت
به حس با ما بودنت
و به تمام جا پاهایِ دوشادوشِ عشق ما آمدنت
امروز عشق زمینیم چه آسمانیست
وقتی که تو همواره عاشقم نگاه می داری
و در کنارم هزارباره بیش از پیش دوستم می داری
آرامم
همیشه بامن باش
با من ،در کنار من،همچون دیروز
با ما، در کنار ما، همچون امروزهای خوشبختیمان
دوستت داریم
تو را
ای عشق مشترک و ای شیفتگی جاودان.
- ۹۴/۰۷/۱۲